محمدجواد حقشناس ضمن بازخواني شرايط تازه در عرصه سياست خارجي، میگوید
ديپلماسي تخصص ديپلماتها است
مهدي بيكاوغلي
چه دوست داشته باشيم و چه نه و چه بخواهيم و چه نخواهيم، موضوع «مناسبات ارتباطي تازه با امريكاي مدل ترامپ»، امروز به يكي از معادلات مهم عرصه تصميمسازي و سياستگذاريهاي كشورمان بدل شده است. ترامپ هر چند براي ايرانيان و البته ساير كشورها هندوانه در بستهاي نيست و تجربه دور نخست رياستجمهوري او در مقابل ديدگان جهانيان وجود دارد، اما تفاوتهاي ماهوي در عرصه نظام بينالملل و شرايط منطقهاي و جهاني به نسبت سال2016 باعث شده تا نتوان تحليل دقيقي از مجموعه احتمالاتي كه در دولت ترامپ ممكن است، بروز كند به دست آورد. اما در كشاكش رويارويي با اين معادلات چند مجهولي، محمدجواد حقشناس از ضرورت بازگشت پروندههاي راهبردي كشور از جمله پرونده هستهاي و پرونده مذاكره با امريكا به وزارت خارجه سخن ميگويد. اين فعال سياسي اصلاحطلب با بيان اين واقعيت كه هر چند ممكن است راهبردها توسط نهادهاي بالادستي و شوراهاي عالي تعيين شوند، اما بايد اجازه داده شود افراد متخصص در وزارت امور خارجه با تاكتيكهاي تخصصي و حرفهاي خود اين راهبردها را محقق كنند. حقشناس در ضمن تشريح شكافهاي موجود ميان امريكا با قدرتهايي چون چين، روسيه و حتي اتحاديه اروپا، حركت در ميان اين شكافها را تخصص ديپلماتها ميداند.
بعد از جلوس ترامپ بر صندلي رياستجمهوري ايالات متحده، مهمترين معادله براي ايرانيان مواجهه با اين شرايط تازه است. شما اين هنگامه نو را چطور تحليل و فكر ميكنيد ايران با بهرهمندي از چه راهبرد و تاكتيكي ميتواند منافع حداكثري خود را محقق كند؟
ميان زمان اعلام نتايج انتخابات ايالات متحده تا زماني كه رييسجمهور منتخب به كاخ سفيد رفته و سكان هدايت ساختار اجرايي را به دست ميگيرد حدود 2ماه و نيم فاصله است. به نظرم اين 2ماه و نيم براي ايران، زمان مناسبي است كه بتواند رويكرد معقولي در مواجهه با اين شرايط تازه اتخاذ كند. اگر از اين نوع فرصتها كه اتفاقا بسيار سريع هم ميگذرند، غافل شويم، دچار مصيبت و مشكلات جديتري ميشويم . فرصتهاي از دست رفتهاي كه متاسفانه در تاريخ سياسي ايران در سالهاي پس از انقلاب كم هم نبودهاند. ظرفيتهايي كه به دليل نداشتن تحليلهاي درست و نداشتن چشماندازهاي روشن كشور را با خسارات جدي و زيانباري مواجه ساختهاند. ماجراي تسخير سفارت امريكا و نگهداشتن گروگانها در ايران، ادامه جنگ پس از سال 61 و امضاي برجام و... از جمله اين فرصتهاي از دست رفته در عرصه سياست خارجي هستند.
در اين دوران تازه كه ترامپ براي دومين بار مستاجر كاخ سفيد شده، مسوولان و سياستگذاران ايران به چه گزارههايي بايد توجه كنند ؟
مواجهه مسوولان ايراني با دولت جديد امريكا نبايد بر اساس شناختي باشد كه از 4سال نخست رياستجمهوري ترامپ شكل گرفته است. در آن برهه، ترامپ تازه پا به عرصه سياسي گذاشته بود. ترامپ مدل 2016تا2020 با ترامپ امروز كه يك دوره تجربه رياستجمهوري و يك دوره تجربه شكست در انتخابات رياستجمهوري و...را در كارنامه دارد، تفاوتهاي ماهوي دارد. اين چهره كه اولويتهاي سياست خارجي روشني دارد، ميتواند فضاي متفاوتي را براي تصميمگيري و سياستگذاري در جمهوري اسلامي فراهم سازد. در واقع ترامپ امروز ترامپ مدل 2016 نيست.
چرا احساس ميكنيد ترامپ رويكردهاي متفاوتي را در پيش گرفته است؟
دلايل بسياري وجود دارد؛ اولا كه اخبار حاكي است كه چهرههايي مانند پمپئو و جان بولتون به عنوان چهرههاي شاخص ضد ايران در دوره قبل در اين دوره مسووليتي ندارند. غيبت دشمنان ايران همه ماجرا نيست، مواضع جديد ترامپ هم با گذشته تفاوتهاي بسياري دارد. مثلا او عنوان ميكند به دنبال تغيير حكومت در ايران نيست. از طرف ديگر، بنبستي كه تيم راستگرا و افراطي حاكم در تلآويو شكل دادهاند ترامپ را مجاب خواهد كرد كه رويكرد متفاوتي را در خصوص ايران در پيش بگيرد. ترامپ رسما اعلام كرده آغازگر و ادامهدهنده هيچ جنگي نخواهد بود. اين مواضع و اظهارات نبايد از ديد تحليلگران و سياستگذاران ايراني دور بماند. در كنار اين گزارهها، نبايد فراموش كرد كه فضاي منطقه خاورميانه رنگ و بوي متفاوتي پيدا كرده است. وقتي عربستان و ساير كشورهاي عربي رسما از مواضع ايران دفاع كرده و خواستار پايان دادن به تنشهاي منطقهاي ميشوند، يعني وضعيت جديدي حاكم شده است. از سوي ديگر اولويتي كه ترامپ در حوزه سياست خارجي براي حل و فصل تنازعات ميان چين و امريكا دارد، امكانات تازهاي را براي بازيگري ايران فراهم ميكند. همچنين گرفتاريهايي كه روسها در اوكراين با آن دست به گريبان هستند و نگرانيهاي اروپا هم از محورهاي مهمي است كه در اولويت سياستهاي خارجي ترامپ قرار دارد. ايران اما ميتواند (و بايد بتواند) در راستاي منافع خود از اين شكافها استفاده كرده و منافع خود را تامين كند. اين رويكرد به خصوص پس از تغييرات در دولت ايران و در پيش گرفتن ديپلماسي واقعگرايانه دورنماي تازهاي را در بخش سياست خارجي نويد ميدهد. ايران طي 4سال آينده ميتواند به جاي سياست تقابلي و مبتني بر تعارض با امريكا به سمت رويكرد منفعتمحور و به دور از تعارض گام بردارد. سياستهايي كه گرفتاريهاي ايران را در بخشهايي چون رفع تحريمها، فروش نفت و واردات و صادرات، حل معضل مهاجرت نخبگان و مهاجرت نيروي انساني متخصص و...كاهش ميدهد و چشمانداز متفاوتي را پيش روي ايران ميگشايد.
براي تحقق اين اهداف كه شما هم به بخشي از آنها اشاره كرديد به چه نوع راهبردها و تاكتيكهايي نياز است؟
تصميمسازي در حوزه سياست خارجي بايد تخصصي شده و سياستگذاريها در اين بخش به جاي شوراي عالي امنيت ملي به وزارت خارجه منتقل شوند. در عين حال ساير نهادهايي كه در حوزه سياست خارجي پاسخگو نيستند، اما تحركات و كنشگريهاي آنان ميتواند مسالهساز شده و هزينههايي را متوجه كشور و منافع مردم كند بايد كنترل شوند. به خصوص نهادهاي نظامي بايد بر مسائل حوزه تخصصي خود تمركز كرده و از بيان مواضع غيرهماهنگ خودداري كنند. بعضا ديده شده كه برخي اظهارات بدون اطلاع و هماهنگي با وزارت خارجه بيان ميشود، جمع كردن اين مباحث و اظهارات هزينههاي بسياري را متوجه وزارت خارجه ميكند. برخي مشكلات در مناسبات ارتباطي ايران با پاكستان و...كه ناشي از اين نوع عدم هماهنگيهاست، لطمات جبرانناپذيري را به نهاد سياست خارجي وارد ساخته است. يكي از اتفاقات مهمي كه بايد رخ دهد انضباط جديتر در حوزه سياست خارجي است. حتي سياستهاي كلان و راهبردهاي بنياديني كه اتخاذ ميشوند، تاكتيك اجرايي ساختن و پيگيري آن بايد تحت اختيار ديپلماتهاي كشور باشد.